روزنامه همشهری گفتگویی تلفنی با آرمان عبدالعالی، محکوم پرونده پرحاشیه قتل غزاله شکور، انجام داده است.
بخشی از این گفتگو را بخوانید:
در یکماه گذشته ۵مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه زندان منتقل شدهای. از شرایط قرنطینه و لحظاتی که در آنجا گذراندهای صحبت کن.
معمولا یک یا ۲روز قبل از زمان اجرای حکم، زندانی را به یک اتاق منتقل میکنند. ارتباطت با همهجا قطع میشود. فکر میکنی که تا یک یا ۲روز دیگر یا حتی چند ساعت دیگر زنده نیستی. همین امروز(عصر روز سهشنبه) نمیدانم که دوباره قرار است به قرنطینه منتقل شوم و صبح فردا حکم اجرا شود یا نه. تا حالا ۵مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه رفتهام. یکبار هم ۲سال قبل. حتی من را پای چوبه دار بردند و در آخرین لحظات پیش از اجرای حکم مسئولان توانستند از پدر و مادر غزاله مهلت بگیرند. هر باری که به قرنطینه رفتهام فکر کردم که دیگر برنمیگردم.
در قرنطینه به چه چیز فکر میکردی؟
(ابتدا نفس عمیقی میکشد و با کمی مکث ادامه میدهد)آنجا جایی است که آدم را میبرند و نگه میدارند و چند ساعت بعد هم میبرند پای چوبه دار برای اجرای حکم. در مدتی که در قرنطینه هستی همه روزهای عمرت مثل یک نوار از جلوی چشمانت رد میشود. از بچگی تا آخرین روز عمرت را مرور میکنی و نمیدانی که تا چند ساعت دیگر شانس زنده ماندن پیدا میکنی یا نه.
آیا وقتی برای اجرای حکم به قرنطینه منتقل شدی وصیتنامه هم نوشتی؟
در این مدت چون حس کردم به چوبه دار نزدیک هستم و تقریبا اجرای حکم را قطعی میدیدم وصیتنامه نوشتم و در آن از خانواده غزاله و پدر و مادر و برادرم عذرخواهی کردم و از خدا خواستم که از گناهم بگذرد. من هنوز به ۱۸سالگی هم نرسیده بودم که این حادثه اتفاق افتاد.
در این ۵مرتبه چه عاملی تو را از چوبه دار نجات داد و چطور شد که دوباره از قرنطینه به بند زندان برگشتی؟
دلیل اینکه این ۵مرتبه حکم اجرا نشد را خودم هم نمیدانم. حرفی به من زده نشده است. شاید این تنبیه من بهخاطر اشتباهی باشد که مرتکب شدهام. البته شاید در برابر کاری که من کردهام تنبیه کمی باشد.
شاید اگر پیکر غزالهکشف میشد و او مزاری داشت خانوادهاش به آرامش بیشتری میرسیدند. در اینباره حرف ناگفتهای نداری؟
حالا فرصت خوبی برای صحبت کردن در اینباره نیست. واقعیت همانی است که همیشه گفتهام. پدر و مادر غزاله حق دارند که هنوز هم به آرامش نرسیدهاند. اگر غزاله مزاری داشت شاید آنها هم به آرامش میرسیدند. امیدوارم خدا کمک کند.
فکر میکنی تصمیم نهایی خانواده غزاله درباره تو چه باشد و اگر بخشیده شوی چه کار میکنی؟
اگر خانواده شکور محبت کنند، بزرگواری کنند و من را ببخشند واقعا تلاش میکنم مسیر تازهای در زندگیام انتخاب کنم. نمیدانید در شبهایی که در قرنطینه بودم چه بر من گذشت. در آنجا بود که با خودم عهد کردم اگر من را ببخشند و زندگی دوبارهای به من بدهند من هم این چرخه زندگی را ادامه بدهم. اگر خدا بخواهد و رضایت بگیرم به افرادی که برای ادامه زندگی به اعضای بدن نیاز دارند کمک میکنم. من حاضرم برای ادامه چرخه مهربانی و زندگی هر کاری بکنم. نیت کردم یک کلیه و بخشی از کبدم را به بیماران نیازمند اهدا کنم. از طرفی تلاش میکنیم درمانگاه یا مرکز درمانیای به نام غزاله درست کنیم یا خیریهای ثبت کنیم تا اسم غزاله هم به خوبی بماند.
همانطور که خودت گفتی ممکن است این آخرین حرفهایت با یک نفر در بیرون از زندان باشد. آخرین حرفت چیست؟
همه حرفم با خانواده غزاله است. میدانم که آنها در این مدت سختی زیادی کشیدهاند. باید جای آنها بود تا فهمید که در این چند سال چه کشیدهاند. حق با آنهاست. من حرفی برای دفاع کردن ندارم. هر تصمیمی که بگیرند حق دارند اما از آنها میخواهم از حقشان بگذرند. عمر دوبارهای به من بدهند. میدانم با اتفاقاتی که اخیرا در شبکههای اجتماعی افتاد رنجیدهاند. اما باید بدانند که این کارها ربطی به من نداشته و من از هیچکدام از این حرفها و نامهها اطلاعی نداشتم. این اتفاقات ناخواسته باعث رنجش پدر و مادر غزاله شدند.