برترینها: روز گذشته اسحاق جهانگیری جملهای گفت که بازتاب زیادی داشت. «مردم به بیبضاعتها کمک کنند». از این دست جملات مسئولیتگریز در این سالها زیاد شنیدهایم، اما قرار نیست تَکررِ زشتی، آن را عادی کند.
اسحاق جهانگیری برای آنان که به روحانی امید داشتند، یک مهره قابل ملاحظه بود، او به نوعی یک یادگاری از دوران درخشان اصلاحات بود که در کنار روحانی قرار میگرفت و چهره قابل اعتمادی از روحانی ارائه میداد اما بدِ روزگار و زمانهای که سخت گرفت و انگار هر سرمایهای که بود و هست را دود میکند و به هوا میبَرَد.
جهانگیری البته که هیچ وقت چهره کاریزماتیکی نداشت اما به عنوان یک چهره عملگرا قابلیتهای بالقوهای داشت که شاید در برههای میتوانست از او چهرهای کاریزماتیک هم بسازد.
حالا او با حجم زیادی از ملاحظهکاری انکار میکند که محدودیتها برای سَمَنها اساسا امکان کمک سازمانیافته به بیبضاعتها را از بین برده. جهانگیری یا نمیداند و یا نمیخواهد بداند که دولتها برای این به وجود آمدهاند که کنترل، تنظیم و تعادلبخشی کنند، اگر قرار است که در میانه هر بحران، دست دولت به سمت ملت دراز شود که چه نیازی به پذیرش دستِ بالای دولت است؟
جامعه اگر دولت را ایجاد میکند و میپذیرد، آزادیاش را به معامله میگذارد تا امنیت و رفاه داشته باشد، وگرنه نه که بازنده این معامله ملت است.
بعید است جهانگیری اینها را نداند، او سالهاست که در سطح یک سیاست ایران مشغول است و شاید صلاح این روزهایش به ندانستن است. بازیهای زبانی برای سیاستمداران همیشه ابزار مسئولیتگریزیست اما آن چه که از دیگران توقع نمیرود، از جهانگیری میرود. جملات بیمحتوا تنش ذهنی جامعه را بیشتر میکند و اساسا وقتی جامعهای ملتهب است، چه نیازیست که هر روز حرف زد و میکروفون و گوشها را مشغول کرد!