الان که این متن را میخوانید حداقل یک هفتهای از انتشار آلبوم پرحاشیه «ابراهیم» متعلق به محسن خان چاوشی میگذرد، آلبومی که شاید پرحاشیهترین آلبوم چاوشی بوده و در نهایت هم دو قطعه از آلبوم به صورت غیر مجاز منتشر شد.
یک از دو قطعهی ممنوعه «گاو، اسب، انسان» یا همان «ما بزرگو و نادانیم» نام دارد. ترانهای انتقادی که منِ شنونده را زیر سوال میبرد در نقد زندگی روزمره و فاقد اندیشه نوشته شده.
ترانه این گونه شروع میشود: «ما بزرگو نادانیم، مثل گاو مینوشیم مرتعی سرابی… عصر هم تا شب خواب، شب دوباره تا شب خواب…» ترانه آشکارا پر از مضامینی است که شنونده را غفلت زده تلقی میکند.
به هر حال چاوشی از جایی به بعد که روی زمین آمد تلاش کرد با انتخاب ترانههایی متفاوت، چه در فضای کلاسیک اشعار فارسی و چه در استفاده از ترانههای مالیخولیایی مدرن برای خودش ژست و اعتباری بسازد که انصافا در بخشهایی مثل ترانه «قطار» موفق هم بود، اما انگار این افراط در کسب اعتبار با تکیه بر ترانه، از جایی بیرون زده و حالا منتقدانی میگویند در بخشهایی از همین ترانه «ما بزرگو و نادانیم» نه جنس کار به فضای روشنفکری میآید و نه اصلا چنین اشعاری را میتوان انتقادی نامید.
اشارهی منتقدان به این بخش از ترانه است: «ما در اوج تنهایی، چون زنان هر جایی، خوبِ خوب میدانیم راه دوست یابی را» کنار هم قرار گرفتن دو واژه «زنان» و «هر جایی» کمی دلخوری ایجاد کرده آن هم از سوی کسانی که با نوشته هاشان سعی کردند از چاوشی تصویری متفاوت در مارکت موسیقیِ پاپ ایرانی بسازند، باید منتظر باشیم و ببینیم حاشیه جدید با کارنامه کاری چاوشی چه میکند.