روزنامه کیهان در یادداشتی بررسی ارتباط تنفروشی و نامه ۷۷ نفر از چهره های اصلاحطلب پرداخت.
این روزنامه در ادامه نوشت:
* دو برادر جوان کولبر که برای لقمهای نان دل به کوهستان زدهاند، گرفتار بهمن و برف میشوند و مظلومانه جان میدهند و آن جماعتی که هنرشان فروختن خود به کمپین انتخاباتی سیاستمداران است و در این معامله کثیف و پایاپای، علاوهبر پاکت کلفت دمِ انتخابات، امتیاز معافیت از مالیات را هم اشانتیون میگیرند، چنان سوگواری به راه میاندازند که الحق والانصاف باید به هنرشان در بازیگری دست مریزاد گفت و تف و لعنت را نثار داوران اسکار کرد که چنین بازیگرانی را نادیده میگیرند.
* بازیگران فقط بر پرده سینما و بر صفحه تلویزیون نیستند. در انواع و اقسام کسوتها و هیبتها میتوان آنان را دید؛ از تکیه زده بر صندلی سبز بهارستان تا فعال حزبی و مطبوعاتی و مطرب و… این بازیگران همگی یک ویژگی مشترک دارند؛ پررویی! بیشترین نفع و سهم را از امکانات و فرصتها بردهاند اما همینها بیشتر از همه غر میزنند و طلبکارند. این جماعت بهترین مصداق برای تاکتیک «بهترین دفاع، حمله است»، هستند. پاچه ورمالیدههای رانتجو و شکمسیری که سال را در اروپا عید میکنند و کریسمس را در کانادا جشن میگیرند و «مردم، مردم» هم از دهانشان نمیافتد و در غم و مشکلات مردم سرزمین خود سهیم هستند و اگر رندی بپرسد یکی از این مشکلات مشترک را نام ببرید آنقدر از مرحله پرتند که میگویند؛ «نمیتونم ماهی ۱۰هزار دلار برای پسرم تو آمریکا بفرستم»!
* رسانهها که باید صدای مردم، دماسنج جامعه و آمر به معروف و ناهی از منکر نسبت به اصحاب قدرت و ثروت و شهرت باشند، اغلب خود به بازیگری دونپایه در این چرخه معیوب تبدیل شدهاند و در مواردی چنان عمل میکنند که انسان میماند نام آن را چه باید بگذارد؛ ناشیگری؟ غرض و مرض؟ سادیسم؟ خیانت؟ آخرین نمونهاش داستان ثریا بود. یک سایت زرد مایل به قهوهای، داستانی پر سوز و گداز از ثریای بیخانمان و آواره در حوالی تهران منتشر کرد که مجبور شده است برای یک ساندویچ فلافل، در قبری به سه مرد تن فروشی کند! خبر مثل بمب منفجر میشود و وقتی در صدها سایت و کانال و هزاران صفحه شبکههای اجتماعی بازنشر میشود و روح و روان جامعه را به بازی میگیرد، سایت مذکور یک خط مینویسد؛ «بنا به اطلاعات اشتباه که به خبرنگار ما ارایه شده بود این موضوع با واقعیت ماجرا تفاوت بسیاری داشت.» همین و تمام!
* آنهایی که با کار خبری مقداری آشنا باشند و خبر را بخوانند، به راحتی میفهمند که یک جای این خبر میلنگد و قابل باور نیست. بیشتر شبیه یک سناریوی نمایشی است که میخواهد فلاکت، بدبختی و کثافت را در قالب یک داستان کوتاه در ذهن مخاطب فرو کند. اخبار تلخ و تاریک از حوادث و فقر کم نیستند اما برای آنکه داستان متفاوت و خاص شود، باید چاشنی پورن، آن هم به شکلی خاص و دراماتیک به آن افزود و صحنه را چنان سیاه و تعفنآمیز چید که مخاطب فرصتی برای فکر کردن در اصل ماجرا نداشته باشد. آیا در جامعه فقر نیست؟ بله هست. آیا تن فحشا نیست؟ بله هست، اما این داستانسازی، داستان دیگری دارد و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
* آنهایی که آنسوی آب نشستهاند و پس از حوادث آبان ماه برای اصلاحطلبان بیانیه نوشتند و برایشان فرستادند و برخی حتی یکبار نخوانده و جملگی ۷۷ نفر نپرسیده که این بیانیه ضد امنیت و منافع کشور از کجا آمده و چه کسی آن را نوشته، امضایش کردند، بیکار ننشستهاند. برای اصلاحطلبان بیانیه مینویسند، برای رسانهها سناریو، برای فلان نماینده بزدل هم نطق میان دستور و…
* وقتی چنین دار و دستهای از حکمرانی خوب، رفع تبعیض، حق اعتراض، صدای مردم، کولبر، کارتنخواب و امثالهم میگویند، مرغپخته به خنده و انسان باشرف به گریه میافتد و آرزو میکند کاش به کما برود و روزی بیدار شود که این حجم از پررویی و چندرویی را نبیند.