برترینها: با وجود همه هشدارها و نگرانیها به نظر میرسد موج دوم کرونا در ایران از راه رسیده و در روزهای اخیر با بیشترین تعداد روزانه مبتلایان از ابتدای این بحران تاکنون مواجهیم. اگرچه از همان زمان آغاز همهگیری کرونا مسئولان بهداشتی کشور از امکان بازگشت و پیکهای مجدد کرونا میگفتند و آلارم می دادند و حتی چند باری از خرداد ماه به عنوان زمان احتمالی موج دوم صحبت شد، اما آنچه با آن مواجهیم، اتفاق ناگواری است که پیشگیری از آن ناممکن نبود. مهمترین دلیل این ادعا هم این که در هفتههای اخیر آمارهای ابتلا به کرونا در همه کشورها، جز استثنائاتی مثل برزیل که اساسا به محدودیتها تن نداده، فروکش کرده. این که چرا ایران باز هم با بازگشت موج مبتلایان باید تبدیل به یکی از کانونهای مورد توجه جهانی کرونا شود، موضوعی است که حتی اگر در داخل کشور بدیهی باشد مطمئنا با واکنش-های بینالمللی مواجه خواهد بود.
شرح عکس: نمودارهای چگونگی ابتلا به کرونا در کشهورهای مختلف و کل جهان یک واقعت را نشان میدهد: آمار کرونا در ایران عجیب و با بقیه دنیا متفاوت است!
اما با وجود همه پیشبینیها چگونه این اتفاق رخ داده است. شاید در این زمینه چند عامل بیش از همه تاثیرگذار بوده. دکتر نمکی وزیر بهداشت سیزدهم خرداد در حاشیه برنامه کشوری شدن طرح «هر خانه یک پایگاه سلامت»، با ذکر این که «با روالی که میبینیم دقیقه ۹۰ از گوشههای زمین گل خواهیم خورد» گفت:« متاسفانه دو اتفاق بد در حال وقوع است؛ یکی اینکه مردم فکر میکنند که کرونا تمام شده است. این یک پیام منفی هم دارد و آن اینکه مردم نمیدانند که کرونا میتواند به همین راحتی بازگردد. متاسفانه برخی مسوولان هم تصور کردهاند که کرونا تمامشده و همواره به من فشار میآورند که اینجا و آنجا را باز کنیم. آقایی از فلان ستاد یا فلان وزارتخانه باورشان شده که همه چیز عادی است، همه جا را راهبیندازیم. فلان لیگ را راه بیندازیم و…؛ اینطور نیست، کرونا نهتنها تمام نشده، بلکه هر لحظه ممکن است دچار پیک خطرناک شویم.»
با این حساب مهمترین دلایل بازگشت موج کرونا را میتوان اینگونه بیان کرد:
یک- مردم نسبت به کرونا سر شدهاند. خسته شدهاند و مراقبتها را کنار گذاشتهاند. توضیح این واقعیت هم احتمالا نیاز به آمار و شواهد ندارد. با یک نگاه به اوضاع خیابانها و شهرهای کشور میبینید که رفتار مردم شبیه جامعهای نیست که با یک بیماری کشنده و اپیدمیک مواجه است. سفرهای میلیونی که در روزهای نیمه خرداد اتفاق افتاد گواهی میداد که برای مردم خطر کرونا بیاهمیت شده است. بسیاری از ایرانیها که از آغاز مواجهه با بیماری هم موضوع را جدی نمیگرفتند و آن را تبلیغات حکومت میدانستند حالا بدون نیاز به زدن ماسک و رعایت فاصلهگیری در بازار و خیابان آمد و شد میکنند، به کارهایشان میرسند، به سفر میروند و در شلوغترین اماکن در کنار هم تردد میکنند.
دو- دولت و نهادهای مقابله با کرونا، رفتاری کم و بیش مشابه مردم دارند. با باز شدن همه اماکن و برداشته شدن محدودیتها در واقع این سیگنال به مردم داده شد که اوضاع عادی است و خطر رفع شده است. وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا در هفتههای اخیر جز دادن هشدار و بالا بردن ابراز نگرانیها، هیچ تلاشی برای کنترل بیماری و ممانعت از بازگشت موج دوم نکردهاند.
منتقدان میگویند دولت زیر فشار مراکز مختلف برای باز کردن اماکن مذهبی و اقتصادی ناچار به عقبنشینی شده است. اما نتیجه این شده که حالا روحانی میگوید:« اخطارها و هشدارهای مسئولین در خصوص اوجگیری مجدد بیماری در صورت عدم رعایت دستورالعملها و فاصلهگذاری هوشمند اجتماعی، باید از سوی مردم و کسب و کارها به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.
مردم شریف ایران باید بدانند چنانچه در هر بخشی از کشور این هشدارها جدی گرفته نشود و خدای ناکرده شیوع بیماری دوباره اوج بگیرد، مسئولین ناگزیر از بازگرداندن محدودیتها خواهند بود.» اما همین؟ در حالی که زحمات شبانهروزی کادر پزشکی و ایجاد محدودیتها روند رو به رشد بیماری را کنترل کرده بود، همه موانع را برداشتیم تا حالا دوباره از برگرداندن محدودیتها بگوییم؟ اینجا چند سوال جدی مطرح است.
۱- نمیشد برداشتن محدودیتها و بازگشت به شرایط عادی کمی به تاخیر بیفتد تا ایران هم مثل کشورهای اروپایی سطح بیماری را به حداقل برساند و با ازدحام بیماران موج مجدد مواجه نباشد؟ حتی اگر ملاحظات اقتصادی و معیشتی کشور و مردم را جدی بدانیم، نمیشد پروتکلها جدیتر گرفته میشدند، استفاده از ماسک و فاصلهگذاری اجتماعی با شدت بیشتری اجرا میشد و همه چیز را ناگهان رها نمیکردیم؟
۲- حتی اگر لزوم باز شدن بازارها را بپذیریم، بسیاری از اماکن پررفت و آمد را میشد همچنان بسته نگه داشت. در حالی که در مساجد و اماکن متبرکه برای هفتهها بسته بود و همکاری لازم از طرف متولیان صورت گرفته بود، نمیشد توجیه لازم انجام شود و اجتماعات دوباره شکل نگیرند و اجازه داده شود روند کاهشی به نقطه مطلوب برسد. امکان این نبود که برای مثال در روزهای تعطیلات اخیر جادهها بسته بماند و استانهای بیماریخیز مسافرپذیر مثل گیلان و مازندران و قم و خوزستان و خراسانرضوی ناگهان با انبوه جمعیت مواجه نشوند؟
۳- در حالی که ایران به عنوان یکی از مراکز شیوع بیماری در جهان مطرح است و متهم به سهلانگاری در برخورد با نمونههای اولیه شده، جالب است که دوباره به مرکز توجه جهانی بدل شویم؟ که همه زحمات بر باد رود و با عجله و بیمبالاتی دولت و بیخیالی شهروندان، بار دیگر همه چیز را از نو آغاز کنیم؟