بیماری کتایون امیر ابراهیمی
کتایون امیر ابراهیمی یکی از بازیگران ایرانی است که هم در قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب در ایران فعالیت بازیگری انجام داده و می دهد. گویا مدتی است که کتایون امیر ابراهیمی به بیماری سرطان مبتلا شده است و همین هم باعث شده که خبر درگذشت کتایون امیر ابراهیمی منتشر شود اما خبر فوت کتایون امیر ابراهیمی شایعه است و این بازیگر پیشکوست کشورمان با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند. آوتاف در این بخش در مورد بیماری کتایون امیر ابراهیمی صحبت می کند و بیوگرافی کتایون امیر ابراهیمی را منتشر می کند.
کتایون (زاده ۱۳۲۵ خورشیدی در تهران) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون است. عدهایی او را با شهپر امیرابراهیمی خواننده قدیمی رادیو که با نام هنری کتایون میخواند اشتباه میگیرند.
بیماری کتایون امیر ابراهیمی
کتایون امیر ابراهیمی بازیگر زن پیشکسوت سینما و تلویزیون مدتی است به خاطر بیماری سرطان در خانه و مشغول استراحت است. او در این باره به گفت: در حال حاضر علاوه بر بیماری ام دچار سرما خوردگی هم شده ام و فعلا در حال استراحتم.
ناز سلطانی دختر امیرابراهیمی درباره بیماری مادرش گفت:مدتی است که مادرم دچار بیماری سرطان است و تحت نظر پزشک قرار دارد. مغز استخوانشان خون کافی تولید نمی کند و باید تحت نظر دکتر خون تزریق کنند اما متاسفانه در حال حاضر به دلیل اینکه مردم زیاد خون نمی دهند، بالطبع ایشان هم با این مشکل مواجهند.همین جا و از طریق «بانی فیلم» از مردم تقاضا دارم که به پایگاه های انتقال خون مراجعه کرده تا مادر من هم از این موهبت الهی بهره مند شود.
زندگینامه و بیوگرافی کتایون امیر ابراهیمی
پدرش کارمند وزارت خارجه بود و وقتی به باکو رفته بود با مادرش آشنا شد و ازدواج کرد. مادر کتایون اهل باکو بود و تحصیلاتش را در شوروی گذرانده بود. او در مورد نحوه ازدواج پدر و مادرش در مصاحبهای که با روزنامه جام جم داشته این چنین میگوید: «در سفری که پدرم به باکو رفته بود با مادرم آشنا شد و در آنجا از مادرم خواستگاری کرد. مادرم در شوروی تحصیل کرده بود و چون مدرک دانشگاه باکو در آن زمان معتبرتر از مدرک تحصیلی دانشگاههای ایران بود پس از این که مادرم به ایران آمد به عنوان دبیر ورزش مشغول به کار شد.»[۱] کتایون فرزند اول خانواده بود. دو خواهر و سه برادر دارد. کودکی اش را در رشت گذراند. نوجوان بود که به تهران آمد. در دبیرستانی در خیابان شاه آباد تحصیل کرد، مادرش هم در همان مدرسه تدریس میکرد. در ۱۷ سالگی به عقد یکی از اقوام نزدیکش درآمد و صاحب دو دختر به نامهای نازی و نیلوفر شد. از کودکی عاشق بازیگری بود و در خانوادهای زندگی میکرد که با هنر بیگانه نبودند. شوهر عمهاش، کارگردان تئاتر بود و البته نسبت دوری هم با شهلا ریاحی و بهمن فرمانآرا دارد. در مورد چگونگی ورودش به دنیای هنر میگوید: «یادم است نزدیک دبیرستان ما سالن تئاتری بود که اکثر هنرپیشههای آن زمان در این سالن، نمایش اجرا میکردند. من هم به واسطه شوهرعمهام که در تئاتر بود زیاد به آنجا میرفتم و از همانجا با صحنه تئاتر واقعی آشنا شدم.»
کتایون امیر ابراهیمی پیش از انقلاب
عمده فعالیت بازیگری اش پیش از انقلاب ۱۳۵۷ است. کار خود را در سینما به عنوان بازیگر از سال ۱۳۴۲ با فیلم تار عنکبوت (مهدی میرصمدزاده) آغاز کرد و تا سال ۱۳۵۳ در چهل و هشت فیلم بازی کرد.
بی شک یکی از بیاد ماندنیترین نقشهایش را در فیلم حسن کچل (علی حاتمی، ۱۳۴۹) بازی کرد. او میگوید: «قبل از حضورم در این فیلم آشنایی چندانی با مرحوم علی حاتمی نداشتم و فقط از طریق شوهرم تهیهکننده فیلم را میشناختم. یک روز آقای حاتمی مرا در دفتر ایشان دیدند و از من خواستند که این نقش را بازی کنم، اما همان موقع به من گفتند این فیلم موزیکال است و معلوم نیست که اصلاً بفروشد یا نه، اما با این حال من قبول کردم که این نقش را بازی کنم و جالب اینجاست که فیلم حسن کچل در زمان خودش یعنی سال ۱۳۴۹ چیزی حدود ۹ میلیون تومان فروخت و من هم برای بازی در این فیلم ده هزار تومان گرفتم.»[۱] در فیلم درختان ایستاده میمیرند (امیر شروان، ۱۳۵۰) او در کنار آذر شیوا بازی کرد. در فیلم بده در راه خدا (رضا صفایی، ۱۳۵۰) به عنوان نقش اول زن در کنار تقی ظهوری و علی میری بازی کرد. درفیلم ازدواج ایرانی (احمد نجیبزاده، ۱۳۴۷) نقش مقابل عارف عارف کیا را بازی کرد.
کتایون امیر ابراهیمی پس از انقلاب
کتایون امیرابراهیمی پس از ۲۷ سال با سریال بدون شرح (مهدی مظلومی، ۱۳۸۰) بار دیگر به دنیای بازیگری بازگشت و در سال ۱۳۸۲ در سریال کوچهٔ اقاقیا به کارگردانی رضا عطاران در نقش گلنسا، همسر فوت شده منوچهر نوذری، که به شکل روح ظاهر میشد و با منوچهر نوذری صحبت میکرد به ایفای نقش پرداخت. پس از آن در سال ۱۳۸۳ و با فیلم بازنده به سینما بازگشت. او نقشی هم در فیلم ورود آقایان ممنوع (رامبد جوان) داشت که حاشیههایی را به همراه داشت. امیر ابراهیمی نسبت به نوع نوشتن اسمش در تیتراژ گلهمند است و میگوید: «از رامبد جوان بهخاطر نوع نوشتن اسم من در تیتراژ گلهمند هستم چون ایشان هیچ احترامی برای من قایل نشدند و اسم مرا در انتهای تیتراژ نوشتند. متأسفانه امروزه در سینما اخلاق و احترام وجود ندارد.» همچنین او در سال ۱۳۸۳ در سریال طنز «من یک مستاجرم» به کارگردانی «پریسا بخت آور» در نقش «زمانه خانم» ایفای نقش کرد.
از مجموعههای تلویزیونی او میتوان به بدون شرح، من یک مستاجرم و زیر هشت اشاره کرد.
فیلم های کتایون امیر ابراهیمی
ورود آقایان ممنوع (۱۳۹۰)
ارتباط خانوادگی (۱۳۸۸)
تهران در جستجوی زیبایی (اپیزود اول، طهران، تهران) (۱۳۸۷)
بازنده (۱۳۸۳)
نبرد عقابها (۱۳۵۳)
بوسه بر لبهای خونین (۱۳۵۲)
جعفر جنی و محبوبه اش (۱۳۵۲)
معشوقه (۱۳۵۲)
صلاح الدین ایوبی (۱۳۵۱)
عطش (۱۳۵۱)
یک جو غیرت (۱۳۵۱)
بده در راه خدا (۱۳۵۰)
درختان ایستاده میمیرند (۱۳۵۰)
رسوای عشق (۱۳۵۰)
شیادان (۱۳۵۰)
آدم و حوا (۱۳۴۹)
تاکسی عشق (۱۳۴۹)
حسن کچل (۱۳۴۹)
شهر گناه (۱۳۴۹)
آخرین مبارزه (۱۳۴۸)
عشقآفرین (۱۳۴۸)
قصر زرین (۱۳۴۸)
کاسبهای محل (۱۳۴۸)
گربه را دم حجله میکشند (۱۳۴۸)
آوارههای تهران (۱۳۴۷)
ازدواج ایرانی (۱۳۴۷)
تحفه هند (۱۳۴۷)
دزد سیاهپوش (۱۳۴۷)
شاهراه زندگی (۱۳۴۷)
شب فرشتگان (۱۳۴۷)
عشق قارون (۱۳۴۷)
قدرت عشق (۱۳۴۷)
گردش روزگار (۱۳۴۷)
الماس ۳۳ (۱۳۴۶)
پسران علاءالدین (۱۳۴۶)
زنی به نام شراب (۱۳۴۶)
عروس تهران (۱۳۴۶)
غمها و شادیها (۱۳۴۶)
قربانی سوم (۱۳۴۶)
گذشت بزرگ (۱۳۴۶)
مرد بی ستاره (۱۳۴۶)
مردی از اصفهان (۱۳۴۶)
میلیونرهای گرسنه (۱۳۴۶)
نیم وجبی (۱۳۴۶)
امروز و فردا (۱۳۴۵)
شمسی پهلوان (۱۳۴۵)
عذاب مرگ (۱۳۴۵)
مرد و نامرد (۱۳۴۵)
هاشمخان (۱۳۴۵)
افق روشن (۱۳۴۴)
یک پارچه آقا (۱۳۴۴)
تار عنکبوت (۱۳۴۲)
چرا در سطر مطالب تاریخ نمیزنید!!؟
وقتی در مطالب تاریخ ثبت نمیشه باعث سردرگمی میشه
لطفا تاریخ رو درج کنید خواهشن
بله حتما
باعرض سلام وخسته نباشید بازیگر زن ایران زمین ایشان رو تنها نگذارید یادگار روزهای سخت هستند ونیاز به یک پرستار روان کاب روحی خیلی دوس دارم جویای حالشون باشم حس حال خوب برای ایشون باشم امکان عیادت مقدور هست مشکل این هنرمند بی تفاوتی وبی کفایتی محسوب نیاز به دلجویی دارد هزاران حیف که انسان پیر میشود اطرافیان یک امر طبیعی میدانن بیخیال دنیای آن طرف میشوند ولی احساست عاطفی میتوان به زندگی برگردن بندرانزلی ساکن هستن ،؟؟؟ کدوم مرکز اهدای خون باید رفت