برترینها: سخنان روز گذشته روحانی درباره صلح حسنی با واکنش تند برخی روزنامه های اصولگرا مواجه شده است.
روحانی دیروز در جلسه هیات دولت گفت:
* امام حسن، امام صلح بود، او امام پیوند بود، او امامی بود که با ایجاد وحدت برای حفظ اساس اسلام گام برداشت. وقتی برخی از اصحاب امام حسن آمدند با زبان معترضانه که چرا قبول کردی، چرا صلح کردی، چرا در برابر طرف مقابل پیمان را امضا کردی؟ حضرت فرمود جامعه اسلامی که شما ۱۰ نفر نیستید، شما ۲۰ نفری که پیش من آمدید شما که دنیای اسلام نیستید، من به مسجد رفتم برای مردم سخنرانی کردم دیدم اکثریت قاطع جامعه صلح میخواهند و من وقتی مردم میخواهند صلح را انتخاب میکنم.
* این راه امام مجتبی است، او به ما می آموزد که مرد جنگ باشیم به روز جنگ، مرد صلح باشیم به روز صلح. اگر در روز صلح جنگیدیم، اگر در روز جنگ صلح کردیم هر دو خطا است. به موقع باید بایستیم و بجنگیم و به موقع هم باید صلح کنیم.
واکنش برخی روزنامههای اصولگرا در این رابطه را بخوانید:
روزنامه کیهان نوشت: در شرایطی که کشور درگیر تبعات نسخه سازش بهعنوان راه رونق اقتصادی است و حامیان آن باید پاسخگوی خسارتهای حاصل از این تجویز در طی ۷ سال گذشته باشد، اما متأسفانه رئیسجمهور بار دیگر برای اقناعسازی افکار عمومی به تحریف وقایع تاریخی صدر اسلام روی آورد.
* البته این اولین باری نیست که رئیسجمهور تاریخ را به نوعی تحریف میکند و روایت دیگری از آنچه اتفاق افتاده ارائه میدهد. این روایتها که بیشتر همخوان و همراستا با رفتار دولت مطرح میشود، متأسفانه بارها بهعنوان یکی از روشهای رئیسجمهور برای اقناع افکارعمومی در راستای اهداف و اعمال دولت استفاده شده است.
* روشن است که بحثهای جناب روحانی درباره صلح امام حسن(ع) مربوط به سرنوشت مذاکرات هستهای است و رئیسجمهور چندمینبار است که اصرار دارد صلح امام حسن(ع) را مصادره به مطلوب کند و به خیانت برخی خواص و فرماندهان لشکر در این صلح تحمیلی نپردازد؛ اما چرا؟! آیا فصل خیانت یارانی مانند عبیدالله بنعباس، مطالعه نکرده یا تعمدی برای کتمان این فصل مهم وجود دارد؟! این در حالی است که رویکرد روحانی و مدعیان اصلاحطلبی در معرفی نسخه سازش بهعنوان راه رونق اقتصاد کشور، بیتردید خطای خسارتباری بود که با تحریف صلح امام حسن(ع)، یا ادعای اینکه «درس کربلا، درس مذاکره بود»(!) جبران نخواهد شد.
روزنامه رسالت هم با انتقاد از سخنان رئیس جمهور نوشت:
* ما از ابتدا هم از جناب روحانی انتظار نداشتیم اهل ایستادگی بر اصول و مقاومت جدی در برابر بدخواهان ایران اسلامی باشد، اما آنچه حقیقتا عجیب بوده و قابلپذیرش نیست، آن است که ایشان پس از ۷ سال نسخهپیچی بر اساس منطق سازش و مذاکره و دستاورد تحقیقا هیچ، بازهم منطق امتحان پس داده و شکستخورده خود را تئوریزه میکند.
* اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید. اولاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابنسعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکره به معنای امروزی نیست؛ مذاکره امروزی یعنی معامله، یعنی یکچیزی بده، یکچیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یکچیزی بده، یکچیزی بگیر؟ امام حسین با ابنسعد معامله میکرد که یکچیزی بده یا یکچیزی بگیر؟ [هدف]این بود؟ تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمّه را اینجور تحلیل میکنید؟» این جواب محکم مقام معظم رهبری به شبهه مذاکره ائمه با دشمنان بود که سال ۹۶ در جمع پاسداران بیان شد و بهخوبی ابعاد مسئله را روشن میکند.
* مشخص نیست آقای رئیسجمهور از این مواضع عجیب چه هدفی دنبال میکند. هنوز به سالگرد شهادت سردار دلها نرسیدهایم، بااینحال حرف از صلح زدن و آن را به مبانی دین چسباندن چه معنایی دارد؟ چند روز پس از سخنان بسیار توهینآمیز رئیسجمهور آمریکا، سخن گفتن از صلح بههیچعنوان در شأن ملت ایران نیست. ملت ایران صدها هزار شهید تقدیم نکرده و در کوران حوادث، فشارهای متعدد را تحمل نکرده که نمایندهاش از موضعی جز اقتدار و عزت سخن بگوید. هشدار صریح عموم ملت به دستگاه اجرایی این است: چند ماهی تحملکنید و کمتر با اظهارات شاذ، مردم را دلزده و عصبانی کنید، ما هم چند ماهی شما را تحمل میکنیم تا دولتتان تمام شود. انشاءالله دولتی روی کار بیاید که شایسته ملت ایران باشد.
روزنامه وطن امروز هم با تیتر «مزد ترس» به سخنان روحانی اینگونه واکنش نشان داد:
* تجربه دولت روحانی در مدیریت ۷ ساله خود را میتوان به عنوان یک آینه تمامنما در زمینه تفسیر جریان غربگرا از «عقلانیت» دانست. به گونهای که اعتراف رئیسجمهور بر گذار از «تحریم اقتصادی» به «جنگ اقتصادی» موید این نکته است که هرگونه تفسیر «عقلانیت» به امری در تضاد با «شجاعت» نهایتا به خسارات محضی منتهی میشود که وضعیت فعلی گویای آن است. پایان دولت دوازدهم فارغ از جابهجایی قدرت و روی کار آمدن چهرههایی جایگزین، میتواند به مثابه نقطه پایانی بر تفسیر عقلانیت بر مبنای وابستگی خارجی نیز به شمار آید.