گفتگوی روزنامه همشهری با تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس درباره عملکرد دولت و ملت در مواجهه با کرونا را بخوانید.
بخشی از گفتگو با تقی آزاد ارمکی:
* کرونا برخلاف تصور خیلی از افراد در نظام سیاسی، اجرایی و اجتماعی کشور، پدیده ماندگاری است و در جامعه ایرانی خواهد ماند. کرونا یا آنقدر زرنگ است که بالاخره خودش را عادی جلوه میدهد و در میان حوادث مختلف و روزمرگی پنهان میشود و یا نظام سیاسی میتواند آن را بهنوعی پنهان کند؛ مثل اتفاقی که برای تصادفات رانندگی در ایران رخ داد. هر سال در ایران انسانهای زیادی بر اثر سوانح رانندگی کشته میشوند، ولی این پدیده دیگر عادی شده است.
* چرا؟ چون از یک طرف نظام سیاسی با جاانداختن این تلقی که مردم قوانین را رعایت نمیکنند و در راهها و جادهها از مقررات ایمنی سرپیچی میکنند، تصادفات پرتلفات را در جامعه توجیه و پنهان کرده و از طرف دیگر خود جامعه با باور اینکه سرنوشت و تقدیر باعث تصادف و مرگ میشود، توانسته این پدیده را از افکار عمومی پنهان کند، در حالی که پشت پرده این تصادفات، یک نظام اقتصادی قدرتمند وجود دارد که ماندگاری و بقای آن در همین تصادفات و مرگ و میرهاست. بحث مفصلی که باید جداگانه به آن پرداخت. کشتار کرونا هم شبیه قصه تصادفات است، با همان شکل و شمایل.
* ( در پاسخ به آیا اصلا مقایسه تصادفات رانندگی و شیوع کرونا درست است؟ خود این نوع قیاسها باعث عادیسازی بحران در کشور نمیشود؟): بله! مقایسه کاملا درستی است. در هر دو، جان آدمی گرفته میشود، ولی چون تصادف بیرون از خانه و در خیابان و جاده رخ میدهد و جلوی چشم همه نیست، تصور میکنیم که فقط گروهی از مردم در آن نقش دارند، به همین دلیل وقتی عید نوروز میشود، تمام خیابانها و جادهها را پر از ماشین پلیس میکنیم، ولی باز هم تصادفات سر جایش باقی است. همه فکر میکنند میتوانند تصادفات را کنترل کنند، در حالی که اینطور نیست .البته قصه کرونا مثل تصادفات رانندگی نیست. فعلا همه درباره آن حرف میزنند، دولت کارهایش را تعطیل کرده و رئیسجمهور مرتب در ستاد ملی کرونا صحبت میکند. کرونا مسئله همه شده و کل سیستم را درگیر کرده است، چون با جان آدمی سروکار دارد.
* حتی بهنظرم کرونا قدرتمندتر از تصادفات رانندگی است، چون تصادف بخشی از سیستم را درگیر میکند ولی کرونا همه را بهخود مشغول کرده است. تصادف بیرون از خانه است، ولی کرونا خودش را به داخل خانهها رسانده. به همین دلیل بحث زندگی فردی انزواگرایانه اینجا اشاعه پیدا میکند و انسانها را از هم دور میسازد. کرونا مثل تصادفات رانندگی در ایران ماندگار خواهد شد و مرگ حداقلی را بهدنبال خواهد داشت. در آینده نزدیک بیماریهای دیگر مثل کرونا هم ممکن است پدیدار شود. بعضی از افراد و گروههای اجتماعی بدشان نمیآید که کرونا باقی بماند.
* گروهی میگویند شما طبیعت را آزار دادید و نابود کردید و کرونا انتقام طبیعت از شماست. یک عده از مذهبیون میگویند شما آدمهای جهان مدرن و بیدین هستید و این قهر خداست. نظام پزشکی میگوید شما بهداشت و درمان را جدی نمیگیرید، پس این سزای شماست. هر سه گروه دستبهدست هم داده و با هم جامعه را تحت فشار قرار دادهاند. به بیان واضحتر، آنهایی که معتقد به انتقامگیری خدا هستند، میگویند حالاحالاها باید از کرونا بکشید تا از جهان مدرن دست بردارید. اینها کرونا را فرزند مدرنیته میدانند، پس بدشان نمیآید که این بیماری بماند تا انسانها از مدرنیته روی برگردانند.
* از سوی دیگر بخشی از جامعه پزشکی میگویند تا از ما تبعیت نکنید این وضعیتتان است و بدشان هم نمیآید که کرونا بماند تا ما دهانمان را برای همیشه ببندیم و مطیع اوامر آنها باشیم، چون انسان مدرن نشان داده سرکش است و از سیطره نظام پزشکی بر خودش شکایت دارد و حتی در بسیاری از موارد آن را قبول نمیکند و زیر بار آن نمیرود. اما حالا نظام پزشکی برگشته و در حال انتقام است و میگوید چرا هر روز در صف مطب من ایستادی؟ چرا دستور من را گوش نکردی؟ من پیامآور زمانه تو هستم، چرا به حرفم گوش نکردی؟ طرفداران محیطزیست هم قاطع میگویند که تا طبیعت را به جای خودش بازنگردانید، قصه همین است. خلاصه اینکه اندیشههایی وجود دارد که از بقای کرونا حمایت میکند، چراکه بقای آن نیرو و تفکر، به بقای کرونا وابسته است.
* (در پاسخ به اما نظام پزشکی در ماجرای کرونا در معرض آسیبهای جدی است و میگوید تمام توان و ظرفیتمان را از دست دادهایم.): بله، آسیب میبیند، اما منفعت هم میبرد. مگر وقتی پلیس در جادهها بود، آسیب نمیدید؟ ساعتها در گرما و سرما در خیابان، بزرگراهها و آزادراهها بودن، حضور در صحنه دلخراش مرگومیرتصادفات و آتش گرفتن، منهدمشدن، دیدن مکرر جان باختگان و… مگر آسیب نیست؟ بله! اذیت هم میشود، ولی از آن طرف شغل و جایگاه مهمی دارد. پزشکی هم همینطور است. کجای تاریخ ایران، پزشکی به این اندازه مهم بوده؟ حتی نگاه جامعه بهواسطه کرونا تا حد زیادی نسبت به پزشکان تصحیح شد؛ قبلا اگر در مواردی نیروی خطاکار و چپاولگر که پول برایش حرف اول را میزد، جلوه میکرد، امروز نیروی نجاتبخش شده که جان انسان در گرو تلاش اوست. پس طبیعی است به این سادگی راضی نشود این جایگاه را از دست بدهد.
* این موقعیتی که نظام سیاسی بهواسطه شیوع کرونا پیدا کرده، هم میتواند خوب باشد و هم خطرناک. در اینباره ۲سناریو مطرح میشود؛ اول اینکه دولت خدمتگزاری به میان بیاید که یاد بگیرد مسائل بنیادی و بحرانها را حل کند، چون که دولتها در ایران همیشه از بحرانها عبور کردهاند بدون اینکه حلش کنند. درواقع نظامهای سیاسی تاکنون هیچ بحرانی را در ایران حل نکردهاند، ولی کرونا پدیدهای است که نمیشود از آن بهراحتی عبور کرد. به همین دلیل اگر این بحران را حل کند، آن وقت یک نظام سیاسی خدمتگزار خواهد بود، ولی اگر نتواند، آن وقت یک نظام سیاسی توتالیتر پدیدار خواهد شد؛ یک نظام مقتدر تمامیتخواه کنترلگر.
* بهنظرم وضعیت از این دو حالت خارج نیست. البته پیشبینی من این است که در آینده با دولت خدمتگزار روبهرو خواهیم شد، چراکه ابعاد این پدیده به قدری بزرگ است که مدیریت جامعه نمیتواند حل نشده از آن عبور کند، بهطور مثال تصحیح نظام بانکی نیست تا آن را رها کند مردم خودشان بروند طلا، دلار، ماشین و زمین بخرند و فکری به حال معیشت کنند. کرونا آدم میکشد و همه را هم میکشد، برایش فرقی ندارد.
* ماهیت تابآوری تغییر کرده است. دیروز تابآوری در مقابل مدیریت سیاسی جامعه بود، امروز در مقابل خودمان است. کرونا ما را به کف خواستهها رسانده. این روزها دائم به این فکر میکنیم که از محیط اطراف کرونا نگیریم. مادربزرگمان دوست ندارد ما را ببیند، چون میترسد مریض شود. ما نزد او نمیرویم، چون میترسیم از او بیماری را بگیریم. کرونا افتاد به جان خودمان، همانطور که اقتصاد به جان خودمان افتاد. ممکن است تعبیر کنیم که کرونا پدیده آمریکایی است یا پول و ارز پدیده استعمار است، ولی خودمان این کار را میکنیم. صبح تا شب در مسیری ایستادهایم که سهام بخریم و طلا بخریم و ارز و…
* بهنظر من خوب بود. نظام سیاسی در ایران یکبار خوب عمل کرد که آن هم در بحث کرونا است. البته امکان تعطیلی سراسری نبود. کشور در تحریم است و تعطیلی طولانیمدت، چرخه اقتصادی را متوقف میکرد. بله! اگر دولت پول داشت اجازه نمیداد جایی باز شود، ولی چون تحریم هستیم منبع درآمدی جز اینکه مردم از جیب یکدیگر ارتزاق کنند، نداریم. مرزها تا حد زیادی بسته است و مجبوریم همین پولی که در کشور موجود است را بخوریم. اگر تعطیل میکرد در آینده نزدیک با قحطی بنیادین روبهرو میشدیم. داراها اجازه نمیدادند کالا در جامعه توزیع شود و احتکار رخ میداد و قیمتها چندین برابر میشد.
* اگر ایران مثل آلمان عمل میکرد، هم جامعه فرو میریخت و هم نظام سیاسی. بهترین روش همین بود که دولت کرد. حالا اگر مرزهای حاشیهای باز شوند، وضعیت بهتری هم پیدا میکنیم. چنانچه مرزهای عراق و ترکیه به طور کامل باز شود و مراودات بیشتر شکل بگیرد از نظر ضروریات وضعیت بهتری پیدا میکنیم. قصه قرارداد با چین هم اتفاق مهمی است.الان اصلیترین بحث ایران، پروژه بقاست. پروژه توسعه ما فعلا منتفی است. ما باید به مردم یاد بدهیم که با این شرایط سخت زندگی کنند تا شرایط توسعه فراهم شود.