برترینها: مرگ، در این هفتاد روز گذشته، بیشتر از هر چیز با این واژه روبرو شدیم. تنها چیزِ قطعیِ دنیا، چیزی که زندگی را با قاطعیت کنار میزند، از ازل تا امروز تا احتمالات ابد، مرگ، مبهمترین و قطعیترین است.
در ایران اما مرگ را در این روزها بیشتر از هر کس با نام «کیانوش جهانپور» به یاد میآوریم، همو که هر روز حوالی ساعت ۱۴، ناقوس مرگ را به صدا در میآورد. موقعیت خطیر و فرسایندهای که هنوز ادامه دارد گرچه که با تب پایینتر اما خب با فرسایش بیشتر.
جهانپور را تا قبل این شاید حداقل در این وسعت نمیشناختیم، او که به همراه معاون جنجالیاش علیرضا وهابزاده هیچ ابایی از اصولگرا بودن در یک دولت اصلاحطلب ندارند و ندارد، اما وقتی حرف از کرونا میشود همهی اینها رنگ میبازد، حداقل در اسفند و فروردین که فشار ویروس بیشتر بود، کسی سیاسیکاریها را در خاطر نداشت، اما به محض اینکه آمارها دورقمی شد، وقت عیانشدگی بود، جهانپور ۸۸ را به آمار کرونا وصل کرد و از خجالت معترضان انتخابات خاص ۸۸ درآمد و از آن طرف وهابزاده هم چپ و راست علیه روحانی و ظریف توئیت کرد.
حالا نه که ما طرف روحانی ایستاده باشیم که به طور واضح عملکرد اصلاحطلب و اصولگرا در این سالها توفیری نداشته، مقصود این که به محض کمرنگ شدن سایه مرگ، منافع به حکمرانی خودشان ادامه بدهند، کرونا که کمکم ضعیفتر بشود، دنیای بالادستی تغییر چندانی نخواهد کرد، اما درجه و نسبت آگاهی ما تغییر خواهد کرد و مساله همین است که بحران باید در حافظهها بماند و یادمان نرود که چگونه شان یک جایگاه علمی و تخصصی به کُریخوانیهای سیاسی تنزل یافت، چگونه نموداری که همین دو روز قبلتر جهانپور به اشتراک گذاشت، ناخواسته دُم خروس را بیرون زد و زمان ورود کرونا را خیلی زودتر از اینها نشان داد، موقعیت جهانپور، موقعیت دشواریست، اما کاش این کمی شکیبایی میکردند و خاطرهی نیک یک سلبریتی متخصص را از این روزها به یادگار میگذاشتند، که نشد، نمیشود.