برترینها: اظهارات اشرف غنی؛ رئیس جمهور افغانستان درباره نقش این کشور در توسعه زبان فارسی پای ایرانیها را به بحث همیشگی زبان در افغانستان باز کرد.
دو روز پیش رئیس جمهور افغانستان در مراسمی با عنوان» گفتمان تاریخ، فرهنگ و هویت ملی» گفته بود: افغانستان مهد زبان دَری است. ما زبان و ادبیات دَری را انکشاف دادیم. حالا به ما میگویند ایران شرقی!ای برادر. دزدی هم حدی دارد.
اگر چه بحث درباره زبان رسمی در افغانستان یک یحث همیشگی است؛ و فارسی زبانها از ظلمی که به زبان آنها میشود شاکی هستند. اما حرفهای اشرف غنی این بار پای ایرانیها را هم به این بحث قدیمی باز کرده است. تا آنجا که برخی فعالان فرهنگی تا آنجا پیش رفتند که ثابت کنند زبان فارسی از کجا شروع به توسعه پیدا کرده است.
احمد مسجد جامعی؛ فعال فرهنگی و عضو شورای شهر تهران در یادداشتی با عنوان «چند صدا و یک حنجره» در این باره نوشت:این باغ، دو مرغ خوش الحان دارد. یکی ملکالشعرای بهار و دیگری خلیلاله خلیلی که هر دو در سبک خراسانی شعر فارسی درخشیدند. این سروده مقدمه گفتار خلیلی است در سوگ ملک الشعرای بهار. خلیلی خود چهره پرآوازهای در ایران است تا جایی که کتابهای مستقلی درباره او و ایران نوشتهاند.
در سالهایی که در وزارت فرهنگ و ارشاد بودم، همیشه نویسندگان، ناشران و محققان افغانستان یا کسانی که درباره آنها کار میکردند از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. برخی از آنها در مشهد فعالیت میکردند و در میان آنها نسخه شناسهای معتبری وجود دارند. آثار نویسندگان ایرانی بویژه در متون نظم و نثر از کارهای ماندگار آنهاست. از مواردی که همکاری مشترک برای شناسایی، نگهداری، حفظ و انتشار آنها ضروری است همین فهرست نویسی و احیای نسخههای خطی است که میراث مشترک ماست.
بارها بخش ویژه نمایشگاه بینالمللی کتاب یا قرآن کریم، دو کشور فارسی زبان افغانستان و تاجیکستان را در فهرست میهمانان خود داشت. در همان سالها اثر ارزشمند آقای حسن انوشه با عنوان دانشنامه زبان و ادب فارسی در افغانستان منتشر شد و در آن برخی از دانشمندان آن دیار مقالات گرانسنگی ارائه دادند. این در شرایطی بود که کشور افغانستان در اشغال طالبان بود.یکی از هدایای رئیس جمهوری اسبق ایران، آقای خاتمی، در سفر به کشورهای آسیای میانه و همسایگان حوزه زبان فارسی و
مراکز زبان فارسی و ایران شناسی در نقاط دیگر جهان اهدای همین کتاب بود که با همت مشترک دانشمندان ایران و افغانستان و تاجیکستان تدوین شد. این کتاب فایده دیگری هم داشت و آن تشکیل کتابخانه تخصصی درباره افغانستان در دل کتابخانه این دانشنامه بود. و اینک که این پایه استوار نهاده شده بجاست که در این روزگار هم، پژوهشگران ایران و افغانستان کارهای مشترک بیشتری در این زمینه پدید آورند و از تجربیات یکدیگر بهره ببرند. در همان سالهایی که شبکه ISBN (شابک ایران) به ثبت جهانی رسید پیشنهادی مبنی بر ثبت کتابهای فارسی سه کشور فارسی زبان در یک جا در دستور کار قرار گرفت.
این همکاریها سابقه بیشتری هم دارد. از مجموعه انتشارات بنیاد دکتر محمود افشار، سه جلد افغان نامه است به نظر او افغانستان در قلمرو زبان فارسی هم وطن ماست اما نه در مرزهای سیاسی. این کتابها به تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و ادبیات افغانستان میپردازد. او گفته است هیچ دو کشوری در جهان نیست که به اندازه ایران و افغانستان به یکدیگر شبیه باشند.
آخرین اثر مهم مشترک ایران-افغانستان فرهنگنامه «فارسی ناشنیدهها» تألیف آقای حسن انوشه و غلامرضا خدابندهلو است که در آن با استناد به آثار فراوانی از نویسندگان افغانستان، ۱۰ هزار واژه فارسی را بیرون کشیدند که در ایران کاربرد ندارد. در واقع این کتاب حاکی از ثروت زبان فارسی در آن سوی مرز، در افغانستان است و ناگفته پیداست که برای کار بزرگی مانند واژه گزینی، این کتاب تا چه حد با ارزش است.
نیوشا طبیبی؛ فعال فرهنگی هم در این رابطه نوشته است: لابد خبرهای مربوط به سخنرانی رییسجمهور محترم افغانستان را درباره زبان فارسی شنیده یا خواندهاید. ایشان گفتهاند: «افغانستان مهد زبان دری است. ایران پهلوی زبان بود. ما زبان و ادبیات دری را انکشاف دادیم. حالا [به ما] میگویند ایران شرقی. ای برادر، دزدی هم حد دارد، حد دارد.» البته که آقای غنی فردی فرهیخته است که بارها در بزرگداشت فرهنگ و میراث مشترک افغانی – ایرانی سخن گفته. اخیرا عکسی از ایشان در راه داووس منتشر شده که کتاب تاریخ بیهقی چاپ ایران را در دست دارند.
شاید که گفتن این سخنان دلایل سیاسی داشته باشد، شاید در پاسخ صحبتهای رییسجمهور محترم خودمان است که بیقصد توهین انتخابات الکترونیک در افغانستان را مثال زده بود. به هر صورت و به هر قصد و منظوری که گفته باشند، قطعا عقلا و فرهیختگان افغان برای رد این اظهارات، دلایل محکم و متین دارند که در این چند روز در فضای مجازی و رسانهها گفتهاند. اما عرض دیگری در این مورد دارم: گفتهاند: «حرمت امامزاده را متولی نگه میدارد». آنها که در این روزها برای اثبات اینکه زبان فارسی متعلق به کجاست، غیرت ورزیده و عصبانی شدهاند، آیا برای حفظ و حراست از میراث آن و بزرگداشت ادیبان و حکما و دانشمندانی که گنجینه ادبیات فارسی را غنا بخشیدهاند همین قدر حساسیت داشتهاند؟
موجهای احساسی میآیند و میروند و عدهای بر واکنشهای احساسی جامعه سوار میشوند و بار خود را میبندند و اظهارنظری میکنند که از قافله عقب نمانند.
اما ما تا چه میزان در درست خواندن و درست نوشتن کوشیدهایم؟ چقدر با آثار فاخر گنجینه ادب فارسی آشنا هستیم؟ آیا تلاش میکنیم که آنچه مینویسیم املا و صورتی درست داشته باشد؟ آیا در به کار نبردن کلمات بیگانه در گفتار روزانهمان وسواس به خرج میدهیم؟ آیا بزرگان و ادیبان کشور خود را میشناسیم و ارج مینهیم؟
دردا که پاسخ بسیاری از این پرسشها ناامیدکننده هستند. در حالی که شعر فارسی ارجمندترین هنر و میراث معنوی ایرانیان است و هر ایرانی باسواد و بیسواد شعری از بر دارد و از شنیدن و خواندن غزل، رباعی، دوبیتی، قصیده و نثر زیبا لذت میبرد، دستگاههای رسمی فرهنگی کشور چقدر برای اشاعه گویش و کتابت صحیح این زبان بین مردم کار کردهاند؟
۲معمولا آدمی نعمتهایی را که دور و بر خود دارد، نمیبیند و آنها را عادی و معمولی تلقی میکند. سرزمین کهن ما، چنان آکنده از آثار و ابنیه تاریخی و نمونههای بیبدیل معماری است که دیدن آنها در هر شهر و روستا برای بسیاری از ما عادی شده. متاسفانه عدهای از مدیران، این آثار را موانعی برای رشد و توسعه تلقی میکنند و میکوشند که به خیال خود این سدهای پیشرفت را از سر راه بردارند. دردا که نگاه توسعهگرای بسیاری از مدیران و نمایندگان مجلس، آیندهمحور نیست و بیشتر برای آراستن کارنامه خود آنها طراحی میشود. کارهای بسیار خوبی که در نقاط مختلف کشور انجام شده و میشود را نادیدن گرفتن عین بیانصافی است. در این سالها، هزاران پروژه برای ارتقا و پیشرفت وضعیت زندگی مردم و توسعه کشور انجام شده ولی اگر حتی یکی از این طرحهای اجرایی به میراث فرهنگی آسیب زده باشد، همان یکی هم زیاد است.
خبرهای بسیار ناراحتکنندهای از فدا شدن میراث و گنجینه ملی ایران به پای طرحهای توسعه هر روز روح و روان ایراندوستان و علاقهمندان به فرهنگ و تاریخ ملی را میآزارد. از آسیبهای فراوانی که به چهارباغ اصفهان آن هم به دلیل لجبازی و رقابت شهرداری با میراث فرهنگی وارد شده تا مرمت غیراصولی گنبد بینظیر شیخ لطفالله.
عرض کردم حرمت امامزاده را متولی پاس میدارد. ما خود با میراث فرهنگی و تاریخی و مفاخر کشورمان بدترین رفتارها را مرتکب شدهایم، اکنون چه جای گله از رییسجمهور افغانستان برای ایراد سخنرانی درباره زبان فارسی است؟ ما سبب شدهایم که کشورهای منطقه، آنها که تاریخی ندارند با سرقت مفاخر و آثار ملی ما برای خود پیشینهای دست و پا کنند. از ماست که بر ماست.