برترینها: شب گذشته، فوتبال، پادشاه جهان بود، دو بازی فوق تصور از اسپانیا_کرواسی و فرانسه _سوئیس، علاقهمندان را سیراب کرد، در اروپا به جای رونمایی از واکسنها و نمایش و سخنرانی، مردم را واقعا واکسینه میکنند، آنجا جاییست که از حجم خوشیشان ما هم حظ میبریم، ما خاورمیانهایها. در این مطلب ابتدا یادداشت خسرو نقیبی (روزنامهنگار) را میخوانیم، در ادامه یادداشت کوتاه رسول مجیدی (روزنامهنگار)، چند یادداشت از کاربران اینستاگرام و توئیتر و در انتها چند واکنش توئیتری.
خسرو نقیبی: بازیای که ورق در آن برگردد در زندگی کم ندیدهام. بازی هیجانانگیز هم. ما نسلی هستیم که تلویزیون زمانش، دهها بار بازی فرانسه برزیل جام ۸۶ را به اسم زیباترین بازی تاریخ فوتبال پخش کرد و ما هم دهها بار به ساقهای زیکو و پلاتینی و سوکراتس زل زدیم و تحسینشان کردیم.
آنچه، اما امشب در نشنال آرنای بخارست رخ داد، مجموعهای از هر آنچیزی بود که ما را عاشق فوتبال کرده. مفتون آن؛ که دو سال تمام نشستیم و بازیهای بیتماشاگرش را هم، نگاه کردیم. امشب هزار بار در دلمان پیشبینی کردیم و سناریوهای از پیش تعیین شده نوشتیم و بازی عوض شد. مثل یک سناریوی خوب، جاهایی که گفتیم «نه دیگر، اینقدر هم کلیشه نیست» کلیشهای پیش رفت و آنجاها که گفتیم «اینقدر هم عجیب که نمیشود!» عجیب شد. آنجا که فرانسویها اعتراض پنالتی کردند و پنالتی برگشت برای سوییس، روی پلانی که شکیری مشتهاش را از خوشیِ دو هیچِ پیش رو گره کرد، به خود گفتیم این بازی برمیگردد و چند دقیقه نشده، بازی برگشته بود.
بنزمای بازگشته به فرانسه، دبل کرده بود و همهچیز با سوپرگل پوگبا یک هپیاند فرانسوی تمامعیار شده بود؛ اما انگار آن دیالوگ بامزهی فرانسوی «امیلی در پاریس» یقهی خودشان را گرفت. این که آنها عادت به «پایان خوش» ندارند؛ چون زندگی واقعی پر است از اشتباه و خیانت و حال بد و چیزهایی که البته نباید هم جدیشان گرفت و باید زندگی را ادامه داد. پس سوییس برگشت، بازی را به وقت اضافه کشاند و تا پنالتی پیش رفت، اما چیزی آن ته دل میگفت اینقدر هم نمیشود رؤیابین بود. رؤیا هم حدی دارد.
اینجاست که میرسیم به لحظهی کلیدی امشب. به چهرهی آدمیر مهمدی فوروارد متوسط وولفسبورگ که شبیه هیچ فاتحی در هیچ جنگ بزرگی نبود. اتفاقن با چهرهی خستهی یک محکوم به شکست پشت پنالتی ایستاد و لابد خیلیها در سراسر جهان زیر لب گفتند اوست که شب رؤیای سوییسی را تمام خواهد کرد. اویی که نمیتواند و امباپهای که نفر آخر آن اردوگاه است و سردار فاتح پاریس و امید آیندهی مادرید. این، رودست آخر سناریو بود. لوریس حتی در جهت توپ هم نپرید و مهمدی چنان خونسرد پنالتی پنجمش را زد، انگار دارد توی تمرین، مشق پنالتی میکند. حالا پایان معلوم شده بود. معنی ایستادن امباپه پشت توپ چیز دیگری شد. ستارهی جوان مغروری که قرار است یاد فرانسویها بیندازد آنها ملتی هستند که به «پایان خوش» امریکایی اعتقاد ندارند. امباپه میرفت پشت توپ و من داشتم روبرتو باجو را میدیدم پشت آن پنالتی معروف فینال ۹۴. بکام را جلوی پرتغال در همین تورنمنت.
همه آنهایی که قرار بود همای سعادت بر شانهی ملتی باشند، اما به ثانیهای دل آن ملت را شکستند.مدعی اول قهرمانی یورو ۲۰۲۰ امشب حذف شد؛ چیزی که میتوانست سر ایتالیا برابر اتریش و اسپانیا برابر کرواسی هم بیاید. چیزی که سر هلند و پرتغال آمد. لیگهای بزرگ، کیفیت بازیکنان را نزدیک کرده و دیگر فقط نام کشورها و صاحب فوتبال بودنشان تعیینکننده نیست. امشب، با دو بازی بزرگ، انگار تاریخ فوتبال نوین، ورق دیگری خورد؛ اما بگذارید ما خیلی خرافاتی فکر کنیم امشب خدای فوتبال زیادی سرحال بوده. آنقدر که خواسته پس از دو سال تلخ حکمرانی کووید بر استادیومها، بگوید آن فوتبالی که دلتنگش بودید اینجاست! برگردید، دوباره روی سکوها بنشینید و از بهانههای کوچک خوشبختیتان، از داشتههای کوچک زندگی روزمرهتان، باز لذت ببرید. ما برای چنین شبهایی عاشق فوتبالیم.
رسول مجیدی: عکس عجیبیه. تو فاصله ۴ دقیقه حالت طرفدار سوییس انقدر تغییر کرده. از نگرانی بابت حذف و غصه خوردن برای پنالتی و موقعیتهای از دست رفته تا شادی بیحدوحصر و مدهوش کننده. به معنای واقعی بعد از گل سوم سوییس از خود بی خود شده.
این حالت رو یعنی به قول کارشناسهای فوتبال این ترانزیشن از حالت تدافعی به هجومی، از غم به شادی رو فقط تو دوجا میشه دید: فوتبال و زندگی.
در لحظهای ممکنه همه چیز عوض بشه. بخاطر همینه که میگن به جایگاهی که داری مغرور نشو و بابت چیزایی که نداری خیلی غصه نخور. چون در کسری از ثانیه ممکنه همهچیز عوض بشه. نمیخوام شعار بدم، ولی خودم بارها تو زندگی تو این شرایط قرار گرفتم. اینکه در یک روز حالت روحی و زندگیم کاملا عوض شده. بعضی وقتها در عرش و بعضی وقتها در فرش.
کاربر دیگری نوشت: چرا فوتبال؟ تمام دنیا میگن فرانسه سوئیس رو میبره. (سابقه تیمها، توانایی بازیکن و مربی، قهرمان جهان بودن فرانسه و…) اما یهو سوئیس میاد و خلاف تصور گل اول بازی رو میزنه و یک نیمه از گلش محافظت میکنه. همه فکر میکنن فرانسه نیمه دوم اوضاع رو درست میکنه که یهو یه پنالتی برای سوئیس گرفته میشه.
بازیکن پشت توپ باور نمیکنه که واقعا میتونن قهرمان جهان رو حذف کنن و توپ رو خوب نمیزنه و دروازبان توپ رو میگیره و به یک باره امید به امید فرانسه سرازیر میشه. اونا میگن آره همینه ما قهرمان جهانیم و میتونیم هر تیمی رو ببریم و دو گل پشت سر هم به سوئیس میزنن و جلو میافتن. حالا سوئیس نا امید بازی رو ادامه میده تا گل سوم فرانسه تیر خلاصی به پیکر بی جان سوئیسیها باشه.
ده دقیقه آخر بازی سوئیس برای حفظ آبرو بازی میکنه و جرقه امید. گل دوم و فقط یک گل تا تساوی. حالا امید برمیگرده و سوئیس گل تساوی رو خیلی شیک دقیقه ۹۰ میزنه و بازی میره وقتهای اضافه و پنالتی. همه پنالتیها رو گل میکنن و پنالتی آخر فرانسه امباپه (به اعتقاد خیلیها بهترین بازیکن سالهای آینده دنیای فوتبال) و یک نجات از آخرین تلاش برای نگه داشتن امید از دروازبان سوئیس؛ و تمام. قهرمان جهان به سوئیس (به ظاهر یکی از سادهترین تیمهای صعود کرده در مرحله یک هشتم) باخت.
به قول بکن باور: اونی که قویه برنده نمیشه؛ اونی که برنده میشه قویه. با احترام به تیم قویه سوئیس!
هادی عطارها: آخه چرا اینقدر تو جذابی، فوتبال لعنتی! برای چی با دل ما این کار را میکنی؟ چرا دنیا را اینجوری محو خودت کردی، معشوق فتانه ما! چطور میتونی توی دو تا صد و بیست دقیقه، اون هم توی یه شب، نفس میلیونها آدم را توی سینه شون حبس کنی؟ هیچ کارگردانی توی دنیا نمیتونه به اندازه تو درام بسازه! مگه میشه که تو، توی لحظه اینهمه جادو تولید کنی! مگه میشه این حجم از معجزه و شگفتی را فقط با یه توپ ایجاد کرد؟ چطور این سناریوهای عجیب به عقلت میرسه؟ چطور به ذهنت رسید که اسپانیا اون گل بد را بخوره، بعد سه تا بزنه، دوباره توی چند دقیقه دو تا بخوره و بازی بره وقت اضافه؟ چطور تونستی از بازی فرانسه با سوئیس این نمایشنامه عجیب را در بیاری که فرانسه گل بخوره، بعد سوئیس پنالتی بگیره همه فکر کنن کار فرانسه تمومه، اما دروازهبانشون پنالتی حریف را بگیره و فرانسه توی چهار دقیقه و سی ثانیه دو تا گل بزنه و ورق بازی کامل برگرده، گل سوم را هم بزنه تا همه فکر کنن این بار کار سوئیس تموم شده، اما ناگهان سوئیس توی هفت هشت دقیقه دو تا گل بزنه و بازی بره وقت اضافه!
میدونی، اصلا توی مُخیله آدم نمیگنجه اینهمه درام، حتی نویسنده هریپاتر هم نمیتونه اینجوری مخاطبش را سورپرایز کنه! مخ یه جهان داره سوت میکشه از دست کارای تو! دیونهمون کردی آقای فوتبال! خودت ببین کاراتو
پینوشت: الان فقط باید برای این فوتبال ترانه شهاب مظفری را گذاشت
چیکار میکنی، اینجوری که دیونه میشمبیا دلبریات را یه کم کمترش کن
مسعود زمانی: آقا خیلی جدی ۲۸ ژوئن را روز جهانی فوتبال نامگذاری کنند. این سطح از هیجان و زیبایی اونم دو تا بازی پشت سر هم فکر میکنم هیچوقت در این سطح از فوتبال سابقه نداشته…
چیه این فوتبال اصلا، واقعا اونهایی که بازیها رو ندیدند بدرستی مصداق لفی خسر و اینا هستند.
سیامک قاسمی هم نوشت: فرض کن یه شهروند سوئیس باشی که واکسن کرونا رو زدی و در کنار دریاچه زوریخ داری با دوستات دورهمی فوتبال میبینی و فرانسه را در یک بازی رویایی میبریی و بعدش میرید کافه سر میدون عشق و حال و جشن!
این سطح از پرفکشنیسم حتی توی کتابهای روانشناسی هم قفله!